کتاب سلخ شرح حال زندگانی، جهانبینی و ملاقات مولانا جلالالدین محمد بلخی و شمس تبریزی است؛ ملاقاتی که منجر به تغییری شگرف در جان و جهان مولانا شده و او را یه شاعر و عارفی بزرگ بدل نمود.
این کتاب بهصورت داستانگون و شامل گفتگو و آموزههای رد و بدل شده میان این استاد و شاگرد بزرگ بوده و استناد گفتگوهایی که میان این دو در کتاب آمده است از مقالات شمس تبریزی گرفته شده است.
فصول کتاب شامل مراحل اصلی طی طریق و سلوک است همچون: طلب، رنج، تسلیم، عشق و فنا
قسمتی از کتاب:
بهراستی کدامیک ابتدا در طلبِ دیگری بود؟ مولانا جلالالدین محمد بلخی در طلب محمد ملکداد شمس تبریزی بوده است یا بالعکس؟ سادهترش کنم؛ استاد شاگردش را میطلبیده یا شاگرد استادش را؟ از کجا شروع شده این آتش که جهانی را سوزاند پس از زبانهکشیدنش؟ چگونه آن قیل و قال ذوق و حال شد؟ در اين عالم جهت نظاره آمده بودم؛ هر سخني ميشنيدم بي «سين» و «خا» و «نون» و كلامي بي «كاف» و «لام» و «الف» و «ميم» و از اين جانب سخنها ميشنيدم. ميگفتم كه اي سخن بيحرف! اگر تو سخني، پس اينها چيست؟ گفت: نزد من «بازيچه»